موسسه مجازی طب جامع اسلامی شفای قرآن
‏وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَلَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَارًا‏ 
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان موسسه طب جامع اسلامی شفای قرآن و آدرس shefateb.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





- درمان سوختگیهای سطحی :

الف - مالیدن عسل 

ب -  ژل آلوئه ورا مداوم 

ج -  سفیده تخم مرغ 

د -  سیب زمینی رنده شده

* توجه : هر کدام از موارد بالا به تنهایی قابل استفاده می باشد ضمنا استفاده از عسل مانع تاول زدن

و باعث ترمیم سریع پوست  می شود .

۲ - درمان سوختگیهای عمقی :

 استفاده از ترکیب ۵ واحد روغن زیتون + ۲ واحد عسل  

* توجه : به جای روغن زیتون می توان از کره گاوی یا روغن کنجد استفاده نمود.

۳- درمان آفتاب سوختگی :

مالیدن روغن زیتون

* توجه : جهت جلوگیری از آفتاب سوختگی می توان روغن زیتون یا ژل آلوئه ورا را از قبل استفاده نمود.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ پنج شنبه 8 فروردين 1392برچسب:, ] [ 12:32 ] [ لقمان محمدیان ]

1- درمان افتادگی چشم و پف زیر آن (ناشی از افزایش بلغم در چشم است) :

الف) روغن مالی ملاج سر با روغن سیاه دانه یا استفاده از تاج نمکی (داخل

 کیسه پارچه ای نمک دریا ریخته شبها به مدت یکی دو ساعت روی سر

 می گذاریم.)

ب) ترک و یا کاهش جدی سردیها مخصوصا شبانگاه

ج ) ارده با شیره انگور هفته ای ۴ وعده صبحانه

 

۲- درمان عفونت چشم :

الف) شبی یک قطره عسل داخل چشم بچکانید.(۷ الی ۱۴ شب) 

ب ) بعد از دو هفته یک دوره ۷ الی ۱۴ شب شستشو با عرق رازیانه

ج ) ماساژ چشم

 

۳- درمان گل مژه :

شبی یک قطره عسل داخل چشم بچکانید.(۱ الی ۳ شب) 

 

۴- درمان شب کوری :(۴۰ الی ۱۲۰ روز)

الف) سوپ برگ یونجه یا سالاد آن هفته ۲ الی ۳ مرتبه

ب ) ضماد یونجه پخته شده روی چشم از شب تا صبح بماند.

 

۵- درمان تیک عصبی چشم :(۱۲۰ روز طول درمان است.)

الف) استشمام عطر شبانگاه

ب ) فسنجان بادام درختی ۲ الی ۳ وعده

ج ) ماساژ سر و کف پا

د) ترک و یا کاهش جدی سردیها مخصوصا شبانگاه

ه) روغن مالی ملاج سر با روغن سیاه دانه

و ) شبی یک لیوان عرق بهارنارنج به همراه یک قاشق مرباخوری فرنجمشک

 و کمی عسل

 

۶- درمان آب مروارید :

الف) شستشوی چشم با عرق رازیانه (۴۰ شب)

ب) شبی یک قطره آب لیموی تازه داخل چشم (۴۰ شب)

ج ) بعداز آبلیمو ۴۰ شب شبی یک قطره عسل داخل چشم بچکانید.

د ) حجامت ماستوئید(پشت گوش)

ه ) دو هفته بعد حجامت ناحیه گیجگاهی

* با تکرار این روش درمان می شود.

 

۷- درمان قوز قرنیه :

الف) روغن مالی ملاج سر با روغن سیاه دانه یا کنجد 

ب)  شستشوی چشم با عرق رازیانه (۴۰ شب) 

ج) بادکش پشت گوش ۷ الی ۱۴ مرحله

* توجه : انجام بادکش فقط باید زیر نظر متخصص طب سنتی باشد.

 

۸- درمان کاهش دید چشم :

الف)  شستشوی چشم با عرق رازیانه هرشب مداوم

ب ) اگر دید بسیار کم شده حجامت ماستوئید

ج) دو هفته بعد حجامت ناحیه گیجگاهی

د ) خوراک بادام درختی روزی ۱۴ عدد

 

۹- درمان شوره مژه :

روغن مالی مژه با روغن بنفشه

 

۱۰- درمان ناخنک چشم :

الف) شستشوی چشم با عرق رازیانه

ب ) روغن مالی ملاج سر با روغن سیاه دانه

ج ) حجامت سر

د ) دو هفته بعد حجامت ناحیه گیجگاهی

* توجه : با تکرار حجامت ها و در بعضی موارد با تشخیص طبیب زالو اندازی

و حتی فصد ناحیه گیجگاهی درمان اتفاق خواهد افتاد.

 

۱۱- درمان سوزش و قرمزی و التهاب چشم :

از ترکیب (آبلیموی تازه + روغن بادام شیرین) شبی یک قطره داخل چشم . 

 

۱۲- درمان آب ریزش شدید چشم :

الف ) شبی یک قطره عسل داخل چشم بچکانید.(۷ الی ۱۴ شب)

ب ) ترک و یا کاهش سردیها (۴۰ شب)

 

۱۳- درمان مگس پران چشم :

الف) شستشوی چشم با عرق رازیانه

ب) حجامت سر 

ج ) دو هفته بعد حجامت ناحیه گیجگاهی 

 

۱۴- درمان گل مژه :

ترکیبی از گل ختمی , آویشن و اسپرزه را با شیر داغ یا آب جوش خمیر کرده

و روی پلک بگذارید و روی آن را بسته و نرم نگه دارید تا سر باز کند . و سپس

 با دم کرده آویشن شستشو شود . در یک جلسه حجامت ناحیه گیجگاهی یا

 فقط 2 عدد زالو کنار چشم یا زیر پلک بیاندازید.

 

۱۵-درمان آب سیاه :

الف) حجامت ماستوئید(پشت گوش)

ب) دو هفته بعد حجامت ناحیه گیجگاهی

ج) شستشوی چشم با عرق رازیانه

 http://tebebartar.blogfa.com


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ پنج شنبه 8 فروردين 1392برچسب:, ] [ 12:30 ] [ لقمان محمدیان ]

درمان آسم :

الف) دوسین (یک واحد سیاه دانه نیم کوب + ۳ واحد عسل)روزی دو

قاشق مرباخوری هر ۱۲ ساعت (۴۰ الی ۱۲۰ روز)

ب ) قلیان نعنا بدون دود روزی نیم ساعت (قلیانی که در پایه آن به جای

آب عرق نعنا ریخته می شود ضمنا نیازی به دود و تنباکو و ... ندارد)

* توجه : اگر بخواهید با دود بکشید باید به جای تنباکو  از برگ زیتون

استفاده نمایید.(۴۰ الی ۱۲۰ روز)

ج) ترک و یا کاهش غذاهای سرد مخصوصا سودازا ها (۴۰ شب)

د) بادکش ریه یک شب در میان ۲۱ مرحله

ه) حجامت عام ۱ الی ۳ مرحله ماهی یکبار بسته به شدت بیماری

*توجه : در آسم های شدید می توانید هفته ای ۳ لیوان (دو هفته)

از ادرار شتر شیرده استفاده نمایید.

* توجه : لازم به ذکر است که ادرار شتر در اسلام حلال است. ضمنا

تجویز ادرار شتر نسخه رسول الله (ص)در درمان خیلی از بیماریهاست 

استاد پروفسور خیر اندیش هم در کرج درمان قطعی بیماری آسم  را همین ادرار شتر اعلام کردند.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ پنج شنبه 8 فروردين 1392برچسب:, ] [ 12:25 ] [ لقمان محمدیان ]


خطر انحلال نرم طب اسلامی در مبانی طب کلاسیک
و راهکار عبور از موانع تحمیل شده

بسم الله الرحمن الرحيم
و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
در اصول كافي روايت شده است كه امام محمد باقر (عليه السلام) فرمودند: لِکُلِّ شئٍ رَبيعٌ... هر چيزي را بهاري است؛ و تقدير الهي بر اين قرار گرفت كه بهار آزادي ملت ايران از اسارت طاغوت در نيمة زمستان سال 57 رقم بخورد، و امروز كه در آستانۀ سالگرد آن حماسۀ عظيم قرار گرفته‌ايم شايد وقت مناسبي باشد كه دوباره بر قلۀ آرمان‌ها بنشينيم و اينبار با نگاهي انقلابي‌تر از هميشه، به تدارك لوازم قيام فرهنگيمان برخيزيم تا مگر بهاري ديگر را در زمستان يخ زدۀ فرهنگيمان شاهد باشيم.

جريان طب اسلامي امروز به نقطه‌اي رسيده است كه آمادۀ جهش‌هاي بزرگتر و موثرتري در عرصه‌هاي علمي و فرهنگي كشور شده است. از آنجايي كه عدم توجه به نيازهاي امروز، باعث درجا زدن و توقف سير رشد اين جريان مي‌شود، لازم است كه فعالان اين جريان، مواضع خود را با برخي از مسائل اساسي و مبنايي اين عرصه روشنتر كنند و با رويكردي عميقتر و دقيقتر از گذشته، خود را با حركت كاروان احياء علوم اسلامي، هماهنگ نمايند. از اينرو در اين نوشتار به بررسي چند مورد از مهمترين مسائل مورد سؤال در اين حوزه خواهيم پرداخت تا به حول و قوۀ الهي افق‌هاي روشنتري را در برابر جويندگان حقيقي «طب جامع اسلامي» بگشايد و باعث شناخت بهتر ايشان از حوزه‌هاي مورد بحث اين عرصۀ وسيع شود.

اگر نگاهي به جايگاه طب اسلامي در ميان مجموعۀ علوم مورد بحث در فضاي جنبش نرم‌افزاري داشته باشيم در همان ابتدا متوجه وجه تمايز بسيار مهمي در مقايسه با ساير حوزه‌ها خواهيم شد. در حالي كه محققان حوزه‌هاي مختلف علوم اسلامي در حال تدوين و توليد مفاهيم نظري اوليۀ ساز و كار علمي خود هستند، جريان طب اسلامي با اتكاء به قرن ها تجربۀ دانشمندان حوزۀ طب و اسناد فراوان قابل دسترس، امروز عملاً قسمتهايي از نظام بهداشت و درمان كشور را از آن خود كرده است. چنين جايگاهي مي‌تواند اين ديدگاه را استحكام بخشد كه جريان طب اسلامي، ظرفیت لازم را جهت پرچمداری جنبش نرم‌افزاري و توليد علم، و شكستن تابوي حاكميتِ انديشۀ سكولار بر فضاي علمي كشور را دارا می‌باشد. اين جايگاه ارزشمند به همراه جايگاه فوق‌العاده استراتژيك علم طب در عرصه‌هاي انساني، باعث ايجاد فرصتي كم نظير شده است تا جريان جنبش نرم افزاري، ابزاري در دست داشته باشد كه به عنوان الگويي پيشرو و عيني از علوم اسلامي به جامعه ارائه دهد. زيرا يكي از موانعِ موجود در مسير احياء علوم اسلامي، غلبه بر باورهايي است كه هيچ الگويي از علوم اسلامي و چگونگيِ عملكرد آن در ذهن ندارند و علم طب به دليل حضور پر رنگ و عيني در زندگيِ روزمرۀ مردم مي‌تواند بهترين الگو و نمونه از يك سيستم علمي اسلامي باشد كه به صورت عملي و عيني كنترل قسمتي از زندگي انسان و برنامه‌ريزي آن را بر اساس مباني اسلامي بر عهده دارد. ارائۀ چنين مدلي به جامعه باعث مي‌شود كه ميزان باورپذيري گروه‌هاي مختلف فكريِ جامعه به حوزه‌هاي ديگر علوم اسلامي تقويت شود و مسير ناهموار كنوني در حركت به سمت تمدن اسلامي هموارتر گردد.

 

اما اتفاقي در اين ميان رخ داده است كه مانع از قدرت گرفتن حقيقي اين جريان و ظاهر شدن ظرفيت واقعي آن در جامعه شده است و آن اتفاق، گسترش تخصص‌گرايي به شيوۀ غربي در بين محققين اين عرصه است. در واقع، نظام آموزشيِ كنوني به گونه اي مهندسي شده است كه عرصه‌های «علم» و «دين» در دو فضاي جداگانه و بي ارتباط با هم شكل مي‌گيرند. از اينرو مثلاً شخصي كه در رشتۀ پزشكي تحصيل مي‌كند پس از سال‌ها تلاش، مجهز به نوعي از «نظام تحليل علمي» مي‌شود كه اين نظام هيچ ارتباطي به ارزش‌ها و مباني تفكرات اسلامي ندارد و در فضايي كاملاً مستقل از آموزه‌هاي ديني و بدون رجوع به وحي توليد شده‌اند. و از طرف ديگر، بر اثر گسترش اين رويكرد غلط به علم‌آموزي، بسياري از افرادي هم كه بدون گذراندن دوره‌هاي تخصصي پزشكيِ كلاسيك، قدم به تحقيق در اين عرصه مي‌گذارند، بدون كسب آشنايي‌هاي لازم در باب فلسفۀ طب و اعتقادات اسلامي، به يكباره در عرصه‌هاي عمليِ طب وارد می‌شوند و فقط به فراگيري تكنيك‌هاي طبي مي‌پردازند. اين روش غلط، باعث پديد آمدن متخصصاني شده است كه توانايي برقراري ارتباط صحيح بين مباني ديني و قواعد طبي را ندارند و حاصل اين رويكرد اشتباه به امرِ طبابت و درمان را مي‌توانيد بطور واضح در وضعيت حال حاضر دانشجويان و اساتيد طب سنتي مشاهده كنيد. اينجاست كه معلوم مي‌شود چرا در مواجه‌اي كه اساتيد طب سنتي با پزشكان كلاسيك دارند، هيچگاه از مسائل اصلي و دغدغه‌هاي بنيادين علم طب سخني به ميان نمي‌آيد، و در عوض آن، متخصصان طب سنتي به جاي پرداختن به اصلِ موضوع، تمام همّشان را صرف موجه كردن ادعاهاي خود بر اساس اصول مدوّن شده در نظام آموزشي رايج كرده‌اند. در واقع، بخشي از فعالان طب سنتي به علت دور ماندن از مباني و اصول دقيقۀ اسلامي در تدوين نظام علمي طب، راهِ اصلي را گم كرده‌اند و دچار نوعي عمل‌زدگيِ بي محتوا شده‌اند كه نتيجه‌اش حل شدن نظام اجتهاديِ طب سنتي در نظام علميِ طب كلاسيك است. به قول يكي از اساتيد، دعواي امروز بين طب سنتي و طب كلاسيك، دعواي بين بني‌اميه و بني‌عباس شده است! چون در واقع، اتفاقي كه در اين بين مي‌افتد، عرضة ادعاهاي مطرح در طب سنتي به نظام علميِ طب كلاسيك است تا مگر مُهر تأييدي از جانب آن بر پيشاني طب سنتي بخورد و آبروي «علمي شدن» به خود گيرد! در حالي كه اصلاً موضوع جنبش نرم‌افزاري و توليد علم، توليد نظام علميِ مستقلي است كه بر مبناي جهانبيني توحيدي اسلام بنا شده باشد و توانايي تبيين قواعد علمي لازم، جهت تحليل پديده‌ها را با استفاده از اصول مورد تأييد همين جهانبيني (دين) داشته باشد. و اين بدان معناست كه نقطۀ اولِ درگيري و مواجهۀ جريانِ طب اسلامي با طب مدرن همين نظام علمي رايجي است كه اين گروه از متخصصان طب سنتي، مبناي حجيّتِ مدعاهاي خويش را بر آن قرار داده اند! اينكه ما موضوعاتي را از طب سنتي انتخاب كنيم و سعي كنيم بر اساس قواعدِ علميِ نظام مدرن، به اثبات آن‌ها بپردازيم، نتيجه‌اش قبل از اين‌كه عايد ما بشود به نفع رقيب تمام خواهد شد؛ چون صحتِ موضوعاتِ مورد ادعاي ما در گروِ صحت نظام علميِ آن‌ها قرار مي‌گيرد و اين بدان معناست كه قبل از اثباتِ حقانيت ما، حقانيت سكولاريسم است كه به اثبات رسيده، و ما وقتي حجيّتِ مدعاهاي خويش را در گرو حجيّت نظامِ علميِ سكولار قرار داديم، به جزئي از اجزاء نظام علميِ آن تمدني ملحق خواهيم شد كه مدعي نظام‌سازي بر مبناي تفكرِ مستقل از وحي است. در نتيجه، هر دستاوردي كه داشته باشيم در خدمت توسعه و گسترش تمدن مدرن قرار خواهد گرفت و اين نتيجۀ تلخي است كه از سطحي نگري‌هاي رايجِ فضاي علمي كشور نصيب ما شده است.

 

بايد توجه داشت كه طب مدرن به معناي طب شيميايي و امثال آن نيست. طب مدرن، طبي است كه بر مبناي  انديشۀ سكولار بنا مي‌شود. اين انديشه مي‌كوشد تا با انكار ارتباط بين عالم ظاهر و باطن، مانع اتصال انسان به رَبّ هستي شود تا از اين طريق زمينۀ حاكميت شيطان در مناسبات مختلف انساني را فراهم كند. اين طب ممكن است هر روز ظاهر تازه‌اي به خود بگيرد، اما تا وقتي كه محتواي آن عوض نشود، مدرن است. مثلاً ممكن است روزي جريان طب مدرن، خود پرچمدار مبارزه با داروهاي شيميايي شود و مدل جديدي از طبابت و درمان را ارائه نمايد، اما هيچگاه محتواي خود را كه همان التزام به روش‌هاي «تجربيِ صِرف» كه مبتني بر انديشۀ مستقل از وحي است را تغيير نخواهد داد. بر این اساس، هيچ عجيب نيست اگر در مدل جديد، ظاهري از طب سنتي و روش‌هاي درماني آن نيز حضور داشته باشد، چون طب مدرن از اين اِبايي ندارد كه دستاوردهاي ديگران را جزئي از نظام طبي خود كند و بدين گونه بر وجاهت خود بيفزايد. اما قطعاً اين حضور با محتوايي كاملاً سكولار همراه خواهد بود و اين تركيب جديدي كه امروزه برخي‌ها به دنبال مطرح كردن آن هستند و اسمش را تعامل بين طب سنتي و مدرن مي‌گذارند، در برخی موارد، به هيچ عنوان سنتي و يا حتي تركيبي از طب سنتي و كلاسيك نيست بلكه مدرن محض است، چون همۀ هستي طب سنتي، آن نظام و محتوايي است كه نوع رويكرد او به هستي و تفسير او از نظام قانونمندي هاي هستي را مشخص مي‌كند و اگر اين محتوا از او گرفته شود، و تحت لواي نظام مدرن قرار گيرد، در جايگاه جديدي قرار خواهد گرفت كه نحوۀ ارتباط با اجزاءِ مختلف هستي در آن به گونه‌اي متفاوت از قبل خواهد بود و او نيز بايد انعكاس دهندۀ محتواي جديدي گردد كه هيچ ارتباطي با محتواي قبلي خود ندارد و بدينگونه است كه از حقيقت خود تهي گشته و ابزاري جهت پاسخگويي به نيازهايي مي‌شود در نظام جديد توليد شده اند و چنين رويكردي به علم طب، نتيجه‌اي جز توسعۀ تمدن غرب نخواهد داشت.  در صورتي كه هدف ما حركت به سمت برقراري تمدن اسلامي است، و تمدن اسلامي، تمدني است كه تمامِ اجزاء آن بر محوريت وحي نظام يافته‌اند و تمام روابط تعريف شده در آن، بر اساس اصول حجيّت آوري است كه از مباني ديني استنباط شده اند. پس بر اين اساس، اين حرفي كه بسيار از زبان اساتيد طب سنتي شنيده مي‌شود كه: «ما به هيچ روشي تعصب نداريم و از هر روشي: چه جديد، چه قديم، چه سنتي و چه مدرن، كه براي بيمار مفيد باشد بهره مي‌گيريم» منطقاً اشتباه است. چون علم، مقوله‌اي جهت‌دار است و هر نظام فلسفي، علوم مربوط به خود را توليد مي‌كند تا تمدني از نوع خود را بسط دهد. آيا مي‌توان گفت كه من به جريان حق و باطل در عالم هيچ تعصبي ندارم و هركدام را كه براي من مفيد باشد بكار مي‌گيرم؟! آيا اساساً علومي كه مبتني بر فلسفۀ الحادي هستند، مي‌توانند براي بشر مفيد باشند؟

اگر دقت كنيد متوجه مي‌شويد اين سؤالات وامثال آن، همان موضوعاتي هستند كه در فضاي رايجِ علمي امروز گم شده اند و بحثي از آن‌ها نمي‌شود، در حالي كه تمركز اصلي ما بايد بر روي همين موضوعات باشد.

 

اگر از اين دريچه به مباحث طب اسلامي وارد شويم مي‌توانيم در فضاي علمي كشور، گفتمان سازي كنيم و از حمايت حوزه‌هاي علميه و ظرفیت‌های موجود در گروه‌هاي فعالِ جنبش نرم‌افزاري بهره مند شويم. اما متأسفانه به دليل گسترش تخصص‌گرايي غربي در بين محققين اين عرصه، فعالان اين جريان، بدون آشنايي صحيح با مباني اسلامي و مفاهيم آن به يكباره سراغ فراگيري تكنيك‌هاي طبي مي‌روند و به قول معروف پوست را مي‌گيرند و مغز را دور مي‌اندازند. اين رويكردِ غربي به طب سنتي و اسلامي، باعث مي‌شود كه پشتوانۀ معرفتي علم طب فراموش شود و به تدريج علم طب در استخدام آن فلسفه‌اي قرار گيرد كه در غياب فلسفۀ اسلامي جايگزين آن شده است. و امروز مي‌توانيم اثرات اين حركت نرم را در انديشۀ فعالان طب سنتي بصورتي واضح و آشكار مشاهده نماييم. اينكه مدام دم از تعامل و تلفيق طب سنتي و مدرن مي‌زنند، و اينكه ديگر به قول خودشان تعصبي بر روش‌ها ندارند، و اينكه طب سنتي را به عنوان مكمّل و زيرمجموعۀ طب كلاسيك مي‌خواهند، و اينكه روش‌هاي طب كلاسيك را روش‌هاي علمي مي‌دانند و مي‌خواهند بناي طب سنتي را بر آن بسازند، و اينكه به جاي احياء طب سنتي، در پي به‌روز كردن و مدرن كردن آن هستند، و به جاي اينكه اساسِ نظامِ بهداشت و درمان كشور را بر طب سنتي قرار دهند، در پي جاي دادن طب سنتي در گوشه‌اي از نظام بهداشت و درمان كنوني هستند و ... كه اين‌ها همه نشان از بيگانه بودن ما با قواعد تمدن‌سازي دارد و اين ازخودبيگانگي به دليل گسسته شدن پيوندهاي فكري ما با عقبه‌هاي فرهنگي و اعتقاديِ دين جامع الهي است. آيا جز اين است كه جريان الحاد قرن ها تلاش كرد تا اثبات كند بدون رجوع به كلام الهي مي‌توان مدينۀ فاضلۀ انساني ساخت و آيا جز اين است كه مدرنيته و نظام‌هاي علمي تمدن مدرن، نتيجه و ميوۀ اين حركت باطل است؟ پس چطور شده است كه امروز كه اركان تمدن مدرن به لرزه افتاده‌اند و يكي پس از ديگري در منظر جهانيان رنگ مي بازند، از بطن تمدن اسلامي اين ندا به گوش مي‌رسد كه: بدون رجوع به وحي نيز مي‌توان نظامِ علمي ساخت! آيا اين رويكرد مدرن به طب سنتي و اسلامي، معنايي جز تأييد اين ادعاي باطل دارد؟ 

يكي از مهم‌ترين مسائلي كه بايد در شرايط امروز توسط مبلّغان حقيقي طب اسلامي به جامعه ابلاغ شود، روشنگري در مورد مفهوم واقعي «احياء طب اسلامي» است. طب اسلامي، قبل از اين‌كه بخواهد مجموعه‌اي از روش‌ها و تكنيك‌هاي طبي باشد، يك نظام مبتني بر معرفت‌شناسي اسلامي است. اگر قرار باشد، به بهانۀ علمي‌كردن طب اسلامي(!)، برخي از روش‌هاي درماني آن را بدون توجه به مبانيِ معرفتي آن، در آزمايشگاه‌هاي مدرن آناليز كنيم و بر اساس باورهاي رايجِ علميِ روز، به تفسير و تحليل آن بپردازيم تا جايگاه جديدي در نظام علميِ دانشگاهي براي آن بيابيم، ديگر چه دليلي دارد كه از عنوان «احياء طب اسلامي» استفاده كنيم؟ احياء طب اسلامي يعني احياء آن نظام معرفتي كه تمام اجزاءِ مورد نياز سيستم طبي و ارتباطات بين آن‌ها را بر اساس آن بايد بنا كرد. اگر قرار باشد، اين نظام حذف شود و فقط دستاوردهاي طب اسلامي [آن هم با نگرشي غير اسلامي] مورد بازبيني قرار گيرند تا پس از تاييد دانشگاه در خدمت نظام معرفتي مدرن قرار گيرند، اين به معناي حذف طب اسلامي و دفن كردن آن است! انحلال نرمِ طب اسلامي در طب كلاسيك و ذبح آن در پاي سيستم‌هاي برآمده از مباني سكولار، چه نسبتي با احياء آن دارد و چرا ما در برابر اين خيانت و جفاي آشكار سكوت كرده ايم؟ 

اگر بخواهيم در مسير احياء تمدن اسلامي قدم برداريم بايد بدانيم كه لازمۀ برپايي اين تمدن، توليد علوم اسلامي است. پس اگر ديديم كه ساز و كار علمي كشور، منجر به توليد علومي مي‌شود كه در روش‌هاي خود، هيچ نسبتي با مفاهيمِ اسلامي برقرار نمي‌كنند بايد متوجه شويم كه از مسير صحيح منحرف شده‌ايم. زيرا علمي كه توانايي برقراري نسبت منطقي، بين اجزاء خود و دين را ندارد، نمي‌تواند باعث اتصال انسان به ربّ هستي شود و چنين علمي هيچگاه نخواهد توانست كه بسترهاي مناسب را براي بسط تمدن اسلامي فراهم آورد.  علم اسلامي بايد بتواند زمينه‌هايي را فراهم كند كه انسان را متوجه فقر همه جانبه‌اش به غنيّ مطلق كند اما علمي كه در ذات خود هيچ نيازي به سؤال از خدا نمي بيند، نتيجه‌اي جز القاء استغناي انسان از اتصال به او نخواهد داشت و نتيجۀ اين استغنا، طغيان و سرکشی انسان خواهد بود. چه به فرمودۀ قرآن كريم: «كَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَيَطْغَىٰأَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى» يعنی: «زنهار! همینکه انسان خود را بی نیاز [ از خدا] ببیند طغيان می کند». بر اين اساس بايد توجه كنيم، مسير ما حركت در جهت احياء انديشۀ مستقل بشري نيست بلكه قرار است با روي آوردن به جامعيّت دين، تمام ابعاد انساني را زير چتر هدايت وحي بياوريم و در همۀ عرصه‌هاي معرفتي، عبد خدا شويم.

 

عدم توجه به طریقۀ منطقیِ سِیر شکوفایی طب اسلامی باعث شده است که حتی آن دسته از اساتیدی که معتقد به استقلال بنای طب سنتی و اسلامی از طب مدرن هستند نیز در منظر جامعه، به پذیرش تلویحیِ برخی دستاوردهای طب مدرن اظهار نمایند و تلفیق طب سنتی و مدرن را شیوۀ منطقی ختم این قائله اعلام نمایند و وقتی مورد سؤال واقع می‌شوند که چرا چنین شیوه‌ای را مطرح می‌کنید در پاسخ می‌گویند که «این سیاست ما است!» بدین معنی که در زمانِ کنونی چون باورهای مدرن در ذهن مردم و متخصصان ما بسیار ریشه دار شده است نمی‌توان به یکباره بر آن تاخت و باید با نفوذ تدریجی در این جریان و تربیت متخصصان آشنا به مبانی طب سنتی موازنه قدرت را عوض کرد و بعد از آن به صورتی علنی‌تر به طرح مسائل پرداخت. ظاهر قضیه هم بسیار منطقی به نظر می‌رسد اما در واقع این نوع سیاست‌ورزی‌ها و مصلحت‌اندیشی‌ها ریشه در عدم ورود صحیح به مقولۀ طب اسلامی دارد. آیا تا بحال اندیشیده‌ایم که چرا رهبر معظم انقلاب که در حساسترین جایگاه قرار گرفته‌اند و کوچک‌ترین بی‌تدبیری و عدم توجه به مصالحِ کشور از جانب ایشان باعث بروز مشکلات جدی برای کشور خواهد شد، اینقدر صریح و آشکار به نقد علوم انسانیِ غرب می‌پردازند و خود را در بند چنین سیاست‌های مصلحت اندیشانه قرار نمی‌دهند؟ ایشان تا جایی پیش می‌روند که حتی علوم انسانی غرب را «دانش‌های ذاتاً مسموم» می‌خوانند  و نسبت به تعداد بالای دانشجویانی که جهت آموزش در این عرصه پذیرش می‌شوند انتقاد می‌نمایند و حتی خیلی صریح اعلام می‌کنند که ما اساتید زیادی که مناسب تعلیمِ مفاهیم درست علوم انسانی به دانشجویان باشند را نداریم و این در حالی است که تعداد بسیار زیادی از دانشجویان و اساتیدِ این کشور در همین حوزه مشغول به تحصیل و کارند و بیم آن می‌رود که چنین سخنانی که با فضای دانشگاهِ امروز چندان همخوانی ندارد باعث بروز تنش شود. اما براستی چرا در چنین شرایطی، ایشان چنین قاطعانه در برابر مفاهیم باطل غربی موضع‌گیری می‌کنند اما فعالان طب سنتی، جامۀ مصلحت بر تن کرده و سیاست مدار شده اند؟! دلیل این مواجهۀ غلط را باید در عدم ورود صحیح به مباحث مربوط به حوزۀ علم طب دانست. 

 

در واقع، ریشۀ اختلافات بین طب سنتی ـ اسلامی و طب مدرن را ابتدا باید در مبانی معرفت‌شناسی این دو جستجو کرد. اما رویکرد کنونی به طب سنتی به گونه‌ایست که این اختلافات را از دستاوردها و تکنیک‌های درمانیِ حاصل از این مبانی آغاز می‌کند و این رازِ ناتوانی در موضع‌گیریِ قاطع در برابر طب استعماری غرب است. وقتی ریشه‌ها و بنیان‌های مستحکمِ طب اسلامی که برآمده از دین اسلام و اصلی‌ترین پایگاه حجیّت آن است نادیده گرفته شوند و در مقابل، ضعف نظری و مبانی باطل معرفت شناسیِ‌ طب مدرن پوشیده شوند و مورد سؤال واقع نشوند، اولین و مهمترین اصلِ منطقی در مواجهه با جبهۀ رقیب به کنار انداخته شده و در قدم بعدی، سیستم مدرن با سوء استفاده از همین غفلت، فرصت می‌یابد که در جایگاه قضاوت نشسته و از جریان طب اسلامی بخواهد که علمی بودن خود را اثبات کند! و جریان طب اسلامی در این قائله دو راه بیشتر ندارد: یا باید عدم صلاحیت سیستم‌های مدرن را در بررسی ادعاهای طب اسلامی اثبات کند یا تن به محاکمه دهد. و چون جریان جریان رایج طب سنتی ـ اسلامی از پرداختن به مبانی نظری و معرفتی طب مدرن غفلت کرده است ناچاراً جهت اثبات حقانیت خود متوسّل به آن شیوه‌ای می‌شود که مورد تأییدِ جریان مدرن است و سعی می‌کند با ارائۀ ادلۀ مورد قبول این سیستم، علمی بودن ادعاهای خویش را ثابت کند. بدیهی است که چنین رویکردی مانع از آن می‌شود که فعالان طب سنتی که بسیاری از آن‌ها دانش‌آموختگانِ دانشگاه هستند، بتوانند یک موضع قاطعانه در برابر طب وارداتیِ غرب داشته باشند. چون نمی‌شود از یک طرف، مبنای صحت ادعاهای خود را بر روش‌های علمی و تجربیِ طب کلاسیک قرار دهند و از طرف دیگر اعتقاد به باطل بودن بنیان‌های آن داشته باشند. و اینجاست که ندای تعامل و تلفیق این دو سیستم طبی که از لحاظ مبانی معرفت‌شناسی مخالف هم هستند، توسط فعالان عرصۀ طب سنتی سر داده می‌شودکه به این بهانه، خطر رو شدنِ بنیان‌های باطل معرفتیِ مدرن در پرداختن به علم طب برای مدتی مرتفع گردد تا جریان مدرن فرصت داشته باشد با بازسازی خود، جایگاهی برای برخی ظواهر طب سنتی در سیستم طبی‌اش پیدا کند و به بهانۀ علمی کردن طب سنتی و اسلامی (در واقع بی محتوا کردن آن و قطعِ اتصال آن از مبانی حقیقی‌اش) مانع از گسترش طب اسلامی حقیقی شود. چون گسترش طب اسلامی به علت اتصالی که به مبانی معرفتیِ دین جامع الهی دارد، جایی را برای عرض اندام اندیشه‌های الحادی باقی نخواهد گذاشت و پس از مدتی با طرح سؤالات منطقیِ غیر قابل تشکیک، تمامیّت سیستم پزشکی مدرن را که ریشه در مبانی سکولاریسم دارد به چالش خواهد کشید و بساط آن را برای همیشه برخواهد چید. 

 

پرداختن به مسائل مبناییِ علم طب و مطرح کردن طب اسلامی از این طریق برای ما برکات بسیاری همراه خواهد داشت. از جمله اینکه دیگر جریان مدرنِ حاکم بر فضای علمی کشور، نخواهد توانست به بهانۀ عدم تحقیقات تجربیِ ثبت شده و یا عدم تأیید سیستم‌های علمی دانشگاهی، راه را برای جاری شدن این مفاهیم در جامعه سد کند. زیرا علومِ اعتقادی و فلسفی، نیازی به تجربه در آزمایشگاه‌ها ندارند و بر اساس متدهای عقلی و بر مبنای اصول اسلامی به تبیینِ حقایق می‌پردازند و این شاخه از علوم هم در دست جریان اسلامی است. این فرصت بسیار مناسبی است که به طرحِ مسائل اصلی طب اسلامی بپردازیم و بدون اینکه بخواهیم خود را درگیر پاسخگویی به سیستم های علمی رایج کنیم و بی‌آنکه بخواهیم برخی مصلحت‌سنجی‌های غیر لازم را انجام دهیم با اطمینان کامل و هماهنگ با دیدگاه‌های رهبر معظم انقلاب که طراح جریان جنبش نرم افزاری هستند به تبیین مواضع اصیل طب اسلامی بپردازیم و عقبه‌های باطل معرفتیِ طب مدرن را با استناد به اصول اسلامی به چالش بکشیم. در واقع با چنین رویکردی به علم طب، این ما هستیم که جریان طب مدرن را به محکمۀ اعتقادیات اسلامی می‌کشانیم و از او می‌خواهیم که حقانیت خود را اثبات کند. 

از آنجایی که ساختمان طب کلاسیک بر مبنای روش‌های صرفاً تجربی و بدون هماهنگی با مبانی دینی، بنا شده است، قادر به تولید مفاهیمی که تعریف درستی از موضوعات مورد تحقیقش ارائه بدهد نیست. از اینرو نخواهد توانست حقانیت خود را در مواجهه با اندیشۀ توحیدی اثبات کند و قطعاً باطل بودن مبانی آن احراز خواهد شد. بعنوان مثال، موضوع علم طب «سلامتی انسان» است. حال سؤال این است که تعریف انسان در طب مدرن چیست و این تعریف چه نسبتی با تعریفی که دین از انسان ارائه می‌دهد دارد؟ قطعاً آن تفکری که می‌خواهد از زاویه‌ای صِرفاً تجربی به انسان نگاه کند نخواهد توانست تعریف مورد قبول دین از انسان را ارائه دهد و بدین‌سان، طب مدرن در اولین مواجهه با اندیشۀ دینی عدم توانایی خود را در ارائۀ یک تعریف صحیح از انسان اثبات خواهد کرد و در مرحلۀ بعد با این سؤال مواجه خواهد شد که: آیا مکتبی که توان ارائۀ یک تعریف درست از انسان را ندارد چگونه می‌تواند سلامتی او را تعریف کند و چگونه خواهد توانست بر مبنای یک تعریف غلط و جعلی از انسان، سیستمی را بنا کند که مدعی درمانِ انسان و حفظ سلامتی او باشد؟

طب مدرن هیچگاه نخواهد توانست که پاسخ مناسبی برای این قِسم از سؤالات دست و پا کند و به همین دلیل، وجهه و صلاحیت خود را در ارائۀ یک سیستم معقول علمی از دست خواهد داد و این حقیقت حتی اگر باعث حذف جریانِ طب کلاسیک از فضای علمی کشور نشود، فضای امنی را جهت فعالیت جریان طب اسلامی ایجاد خواهد کرد که بدون نظارت‌های غیر علمیِ حال حاضر و بر اساس مبانی خود به تحقیق و مطالعه پیرامون موضوعات مد نظرش بپردازد و شرایط لازم را جهت اعلام استقلال کامل خود از جریان طب کلاسیک بدست آورد. در این صورت، دیگر لازم نیست محققان طب اسلامی مدام در پی اثبات خود به مراجع علمی مدرن باشند، چون آن مراجع در وهلۀ اول باید به دنبال احراز حقانیت خود در مواجهه با اندیشۀ اسلامی باشند که اساس انقلاب اسلامی بر مبنای آن پایه گذاری شده است و به تدریج با حرکت به سمت تحقق تمدن عظیم اسلامی، و با ظاهر شدن جلوات دین جامع الهی، زمینه‌های لازم جهت استقرار حکومت صالحان به امامت صاحب عصر ـ ارواحنا له الفداء ـ فراهم خواهد آمد و حقیقتِ علم با ظهورِ آن حضرت بر جهانیان آشکار خواهد شد ... إن‌شاءالله.

  وبلاگ طب اسلامی


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ پنج شنبه 8 فروردين 1392برچسب:, ] [ 10:56 ] [ لقمان محمدیان ]

فوايد گرسنگى و آفات سيرى‏

 

علامه ي محدث محسن فيض كاشاني (رحمت الله عليه)

 

شايد بگويى: علّت اين همه فضيلت براى گرسنگى چيست و از كجاست؟ با آنكه در گرسنگى جز درد معده و تحمّل زحمت چيز ديگرى نيست و اگر چنين باشد سزاوار است در هر چيزى كه موجب آزار آدمى است از قبيل زدن خود و بريدن بدن خود و خوردن چيزهاى بد و نظاير آنها فضيلت بسيار باشد.

 

بايد بدانى اين گفتار شبيه گفتار كسى است كه دوايى بنوشد و از آن بهره ببرد و گمان كند كه بهره‏اش براى تلخى دوا و مطبوع نبودن آن است. پس هر چيزى كه تلخ و نامطبوع است بخورد، در حالى كه اين كار اشتباه است، بلكه بهره‏مندى او از دوا به واسطه خاصيّتى است كه در آن است نه تلخى آن و تنها پزشكان از آن خاصيّت آگاهند، همچنين بر علّت نفع گرسنگى فقط دانشمندان خبره آگاه مى‏شوند، و هركس خود را گرسنگى دهد در حالى كه ستايش شريعت از گرسنگى را تصديق كند از آن بهره مى‏برد اگر چه علّت نافع بودن آن را نداند چنان‏كه دوا براى بيمار سودمند مى‏افتد اگر چه منفعت و علّت نافع بودن آن را نداند ولى اگر مى‏خواهى كه از درجه ايمان به درجه علم ارتقا يابى آن را برايت شرح مى‏دهيم. خداى متعال فرمود: يَرْفَعِ الله الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ. بنابراين مى‏گوييم: در گرسنگى ده فايده است.

 فايده اوّل صفاى دل،

 برافروخته شدن طبع و ذوق، و نافذ شدن بينش، زيرا سيرى موجب كودنى و كوردلى است و بخار دماغ (مغز) را زياد مى‏كند شبيه حالت مستى تا به سرچشمه ‏هاى انديشه را دست يابد، در نتيجه دل به سبب آن در كار وارد شدن در انديشه‏ ها كاهلى مى‏كند و انسان را از سرعت درك (مطالب) محروم مى‏سازد حتى كودك چون بسيار بخورد حافظه‏اش ضعيف و ذهنش تباه و دركش كند شود.

ابو سليمان گويد: بر تو باد گرسنگى كشيدن، چرا كه نفس را خوار مى‏سازد و دل را نازك مى‏كند و موجب علم آسمانى مى‏شود.

پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) فرمود: دلهايتان را به كم خنديدن و كم خوردن زنده كنيد، و با گرسنگى آنها را پاك سازيد تا صاف شود و ترقّى كند.

برخى گويند: گرسنگى مانند رعد و قناعت چون ابر و حكمت بسان باران است.

پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) فرمود: «هركس شكمش را گرسنگى دهد، انديشه‏اش زياد و دلش هوشمند شود.»

ابن عبّاس گويد: «پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) فرمود: كسى كه سير شود و بخوابد قلبش سخت شود آنگاه فرمود: براستى كه براى هر چيزى زكاتى است و زكات بدن گرسنگى است.»

شبلى گويد: هيچ روزى براى خدا گرسنگى نكشيدم جز اين كه درى از حكمت و عبرت در دلم گشوده شد كه هرگز نديده بودم، و پوشيده نيست كه هدف نهايى از عبادتها فكرى است كه انسان را به شناخت و ديدن حقايق واقعى برساند، و سيرى مانع از آن است و گرسنگى در آن را مى‏گشايد، و معرفت درى از درهاى بهشت است بنابراين سزاوار است كه همواره با گرسنه بودن در بهشت را بكوبد، از اين‏رو لقمان به پسرش گفت: پسركم هرگاه معده پر شود انديشه بخوابد و حكمت لال شود و اندامها از عبادت فرومانند.

ابو زيد گويد: گرسنگى ابرى است كه هرگاه بنده گرسنه شود از دل حكمت ببارد.

 پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) فرمود: «روشنى بخش حكمت گرسنگى است و دورى از خدا در سيرى است، و نزديك شدن به خدا دوستى مسكينان و نزديكى به آنهاست سير نشويد كه نور معرفت از دلهايتان برود و هركه شب بيدار بماند و با معده سبك از طعام نماز بگزارد حور العين بيدار بمانند تا صبح شود.»

 

فايده دوم، نازكى و صفاى دل است‏

 

كه با آن براى درك لذّت مناجات و متأثّر شدن از ياد خدا مهيّا مى‏شود چه بسا ذكرى كه با حضور قلب بر زبان جارى شود ولى قلب از آن لذّت نبرد و متأثر نگردد تا آنجا كه گويى ميان زبان و دل مانعى است كه همان قساوت قلب است، و گاه در بعضى از حالات دل نازك مى‏شود و سخت از ياد خدا متأثّر مى‏شود و از مناجات لذّت مى‏برد كه تهى بودن معده آشكارترين عامل آن است ابو سليمان گويد: آنگاه كه شكم من به پشتم بچسبد عبادت در كام جانم شيرين مى‏آيد.

 جنيد گويد: بعضى ميان خود و خدا توبره‏ اى از غذا قرار مى‏دهند و مى‏خواهند شيرينى مناجات را دريابند.

 ابو سليمان گويد: دل هرگاه گرسنه و تشنه شود زلال و نازك مى‏شود، و چون از آب و غذا سير شود كور و خشن گردد، در اين صورت متأثّر شدن دل به لذّت مناجات امرى است سواى آسان شدن انديشه و به دست آوردن معرفت پس اين فايده دوّم بود.

 

فايده سوّم، قبول شكست و خوارى‏

 

و برطرف شدن سرمستى و شادمانى و غرورى است كه سر منشأ آن طغيان و غفلت از خداست، و نفس با هيچ چيزى شكسته و خوار نمى‏شود آن گونه كه با گرسنگى خوار مى‏شود و در حال گرسنگى در برابر پروردگارش آرام و خاشع و از ناتوانى و خوارى خود آگاه مى‏شود، زيرا توانش ضعيف و راه چاره‏اش با چند لقمه‏اى كه از دست داده‏  بسته شده و به شربت آبى كه به او نرسيده دنيا بر او تيره و تار شده است، و تا انسان خوار و ناتوانى خود را مشاهده نكند عزّت و قدرت مولاى خود (خدا) را نمى‏بيند، و سعادت انسان تنها در اين است كه همواره با چشم خوارى و ناتوانى به خود و به مولاى خود به ديده قدرت و غلبه و عزّت بنگرد، پس بايد همواره گرسنه و خوار و محتاج مولاى خود باشد و مزه درماندگى را بچشد، از اين روست كه چون دنيا و گنجينه‏هاى آن بر پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) عرضه شد فرمود:

 «نمى‏خواهم بلكه يك روز گرسنگى مى‏كشم و روزى سير مى‏شوم پس هرگاه گرسنه شوم صبر مى‏كنم و زارى مى‏كنم و چون سير شوم شكر مى‏كنم.»

 يا چنان‏كه فرمود:

 شكمبارگى و همخوابگى درى از درهاى دوزخ و ريشه آن سيرى است، و خوارى و شكستگى درى از درهاى بهشت و ريشه آن گرسنگى است. هر كس درى از درهاى دوزخ را ببندد بطور حتم درى از درهاى بهشت برايش گشوده شود، زيرا آن دو مانند مشرق و مغرب در مقابل هم هستند پس نزديك شدن به يكى از آنها موجب دور شدن از ديگرى است.

 

فايده چهارم، اين است كه بلا و عذاب خدا و نيز اهل بلا را از ياد نبرد،

 

زيرا انسان سير گرسنگان و گرسنگى را فراموش مى‏كند، و بنده باهوش بلايى را مشاهده نكند جز اين كه از بلاى آخرت ياد مى‏آورد. پس از تشنگى خود تشنگى مردم را در صحراى رستاخيز به ياد مى‏آورد و از گرسنگى خود گرسنگى دوزخيان را كه آنان هرگاه گرسنه شوند از درخت زقّوم و درخت خارترخورانيده مى‏شوند و از چرك جراحتها و زرد آب زخمها نوشانده مى‏شوند و سزاوار نيست عذاب آخرت و دردهاى آن از نظر بنده پنهان بماند، زيرا احساس ترس را برمى‏انگيزد و هركس به بيمارى و خوارى و بلا و كمى مال گرفتار نشود عذاب آخرت را از ياد ببرد و آن عذاب در نفسش مجسّم نشود و بر قلب وى غلبه نكند از اين‏رو سزاوار است كه بنده در زحمت يا مشاهده بلا باشد و سزاوارترين بلايى كه او را به زحمت مى‏اندازد بلاى گرسنگى است زيرا در آن به غير از ياد كردن عذاب آخرت پنج فايده مهّم هست، و يكى از عللى كه موجب شد بلا به انبيا و اوليا و نيكان به ترتيب درجات نيكى آنها اختصاص يابد همين است، از اين روست كه چون به يوسف (عليه السلام) گفته شد، چرا گرسنه مى‏مانى با آن كه گنجهاى زمين در اختيار توست؟ فرمود: مى‏ترسم سير شوم و گرسنه را از ياد ببرم. بنابراين ياد آوردن گرسنگان و محتاجان يكى از فايده‏هاى گرسنگى است زيرا اين يادآورى انسان را به ترحّم و غذا دادن و مهربانى به خلق خدا فرا مى‏خواند و انسان سير از درد گرسنه بى‏خبر است.

 

فايده پنجم، اين فايده از بزرگترين فايده‏هاست و آن شكستن ميل به تمام معصيتها و مسلّط شدن بر نفس امّاره است،

 

زيرا سرچشمه تمام گناهان شهوتها و نيروهاست و ناگزير اساس نيروها و شهوتها غذاهاست، پس كاستن از غذاها هر نيرو و شهوتى را ضعيف مى‏كند، و تمام سعادتها در اين است كه انسان بر نفس خود مسلّط باشد و تمام بدبختيها در اين است كه نفس بر او مسلّط شود، و چنان‏كه بر چهار پاى چموش جز با گرسنگى دادن و لاغر كردن آن مسلّط نمى‏شوى و چون سير شود نيرو بگيرد و سركش شود و چموشى كند، نفس نيز چنين است.

 به يكى از انسانها گفته شد: تو را چه شده است كه با پير شدن به بدنت نمى‏رسى و بدنت شكسته شده است؟ گفت: براى اين كه زود دچار غرور و كبر مى‏شود، و علنى فساد مى‏كند، مى‏ترسم نسبت به من چموش شود و مرا به هلاكت افكند، اگر آن را به سختيها وادار كنم محبوبتر است نزد من كه مرابه كارهاى زشت وادار سازد.

 ذوالنون گويد: هرگز سير نشدم مگر اين كه معصيت خدا يا قصد آن را كردم.

 عايشه گويد: همانا نخستين بدعتى كه پس از پيامبر خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم) پديد آمد سيرى بود، براستى مردم چون شكمهايشان سير شود نفوس آنها با سركشى آنها را به طرف دنيا برد، در گرسنگى يك فايده نيست، بلكه مخزن فايده‏هاست از اين‏رو گويند: گرسنگى گنجينه‏اى از گنجينه‏هاى خداى متعال است.

 كمترين چيزى كه با گرسنگى دفع مى‏شود شهوت همخوابگى و شهوت سخن‏گويى است زيرا شخص گرسنه گرفتار شهوت حرف زدن زياد نمى‏شود در نتيجه از آفتهاى زبان مانند غيبت، دشنام، سخن‏چينى، دروغ و ديگر گناهان رها مى‏شود، پس گرسنگى او را از تمام اين گناهان باز مى‏دارد و هرگاه سير شود نياز به شوخى دارد پس ناگزير غيبت مردم را مى‏كند «و مردم را به رو در آتش نيفكند جز سخنان بى‏فايده‏اى كه زده‏اند». امّا شهوت همخوابگى و فساد آن پوشيده نيست و گرسنگى شرّ آن را كم مى‏كند. پس هرگاه انسان سير شود نمى‏تواند بر شهوتش مسلّط شود و اگر تقوا مانع او شود نگاهش را نتواند حفظ كند چشم نيز زنا مى‏كند چنان‏كه شهوت همخوابگى ممكن است به زنا انجامد و اگر با پوشش تقوا بر چشمش مسلط باشد نمى‏تواند بر فكرش تسلّط داشته باشد. پس افكار بد و حديث نفس كه عامل شهوتند به دل او خطور مى‏كند و مناجات او را پريشان مى‏سازد و بسا كه اين پريشانى در بين نماز بر او عارض شود.ما آفت فرج و زبان را به عنوان مثال آورديم وگرنه عامل تمام گناهان اعضاى هفتگانه نيرومند شدن به وسيله سيرى است، حكيمى گفت: هر مريدى كه خود را با سياست به صبر وادارد پس يك سال به نان خالى اكتفا كند و از نان خالى هم كاملا سير نشود، خدا خرج زن داشتن را از او بردارد (نيازى به زن نخواهد داشت).

 

فايده ششم، دور ساختن خواب و ادامه شب زنده‏دارى است‏

 

زيرا كسى كه سير شود زياد آب بنوشد و هركه بسيار آب بنوشد بسيار بخوابد، از اين رو يكى از پيران در سر سفره به يارانش مى‏گفت: گروه مريدان بسيار نخوريد كه زياد آب بنوشيد و خوابتان زياد شود و در نتيجه بسيار زيان ببينيد، هفتاد صديق به اجماع معتقد بودند كه پرخوابى از بسيار نوشيدن است و بسيار خوابيدن موجب تباه شدن عمر، و از دست دادن نماز شب، و كودنى طبع، و سنگدلى است، و عمر گرانبهاترين گوهرهاست و سرمايه بنده است كه با آن تجارت مى‏كند، و خواب نوعى مرگ است و زيادى آن عمر را كوتاه مى‏كند، و فضيلت نماز شب نيز پوشيده نيست و با خوابيدن از بين مى‏رود، و هرگاه خواب بر انسان غالب شود شيرينى عبادت را در نمى‏يابد، و شخص عزب اگر در حال سيرى بخوابد محتلم شود و احتلام نيز او را از نماز شب بازمى‏دارد و ناگزير است كه يا با آب سرد غسل كند و اذيّت شود يا به حمام برود و بسا كه در شب نتواند حمّام برود، و نماز شب او فوت شود و به خرج حمّام محتاج مى‏شود و بسا كه در حمّام چشمش به عورتى بيفتد و در آن نيز خطرهايى است كه در كتاب طهارت نقل كرديم، و تمام اين امور نتيجه سيرى است، ابو سليمان گفته است:

 محتلم شدن نوعى عقوبت است، و دليل آن گفتار اين است كه احتلام مانع عبادات زيادى مى‏شود، زيرا غسل در هر حالى دشوار است، بنابراين خواب سرچشمه بلاهاست و سيرى خواب مى‏آورد و گرسنگى آن را قطع مى‏كند.

 

فايده هفتم، گرسنگى آن است كه مواظبت بر عبادت را آسان مى‏سازد

 

زيرا خوردن مانع از عبادتهاى بسيار مى‏شود. انسان بايد زمانى را براى غذا خوردن و چه بسا زمانى را براى خريد و پخت غذا صرف كند، آنگاه بايد زمانى را براى شستن دست و خلال كردن در نظر بگيرد و بسيار بايد دنبال آب برود، چون بسيار آب مى‏نوشد پس اگر اين اوقاتى را كه براى خوردن مصرف مى‏كند در ذكر و مناجات و ديگر عبادتها صرف كند بسيار بهره ببرد. سرى گويد: على جرجانى را ديدم كه سويقى را مى‏مكيد، به او گفتم: چه چيز تو را به اين كارواداشت؟ گفت: من محاسبه كردم كه در فاصله ميان جويدن و مكيدن هفتاد بار مى‏توان ذكر گفت: از اين‏رو چهل سال است كه نان را نجويده‏ام پس او را ببين كه چقدر به وقت خود توجّه داشت و عمرش را به جويدن ضايع نكرد، و هر نفسى از عمر گوهر ارزنده‏اى است كه نتوان قيمتى برايش در نظر گرفت پس سزاوار است از آن گنجينه كاملى فراهم شود كه در آخرت بماند و تمام نشود، يعنى عمر در ياد خدا و بندگى او سپرى شود.

 ديگر از كارهايى كه با پرخورى دشوار مى‏شود مداومت بر طهارت و در مسجد ماندن است چون در اين صورت نياز دارد براى آشاميدن آب و دفع آن (از مسجد) خارج شود و آن ضرر دارد.

 

از جمله فايده‏هاى گرسنگى روزه گرفتن است، زيرا روزه گرفتن براى كسى ممكن است كه به گرسنگى عادت كرده باشد بنابراين در روزه و ادامه اعتكاف (در مسجد) و ادامه طهارت و پرداختن به عبادت به جاى سرگرم شدن به خوردن و لوازم آن سودهاى بسيارى است و تنها بى‏خبرانى كه ارزش دين را نشناخته‏اند، آن را كوچك شمرده و به زندگى دنيا خشنود و به آن مطمئن شده‏اند: يَعْلَمُونَ ظاهِراً من الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غافِلُونَ. ابو سليمان دارانى به شش آفت از آفتهاى سيرى اشاره كرده و گفته است: هركه سير شود شش آفت به او رسد: از دست دادن شيرينى عبادت، دشوار شدن حفظ دانش، محروميّت از مهربانى به مردم زيرا كسى كه سير باشد گمان مى‏كند كه تمام مردم سيرند، و سنگين شدن در عبادت، افزونى شهوت، و ديگر اين كه مؤمنان گرسنه پيرامون‏مسجدها مى‏گردند و سيران پيرامون مزبله‏ها.

 

فايده هشتم، كم‏خورى حفظ سلامتى بدن و دفع بيماريهاست،

 

زيرا علّت بيمارى پرخورى و به وجود آمدن زيادى اخلاط در معده و رگهاست. بيمارى مانع از عبارت مى‏شود و دل را پريشان مى‏كند و آدمى را از انديشيدن و ياد خدا باز مى‏دارد و زندگى را تيره مى‏سازد و انسان به خون گرفتن و حجامت و دارو و پزشك احتياج پيدا مى‏كند. تمام اين امور هزينه دارد و كسب اين هزينه‏ ها مستلزم زحمت و گاه ارتكاب گناه و وارد شدن در شبهه‏ ها خواهد بود، پس در گرسنگى اثرى است كه تمام اين امور را دفع مى‏كند.

 

حكايت شده كه هارون الرشيد چهار پزشك هندى، رومى، عراقى، سوادى را گرد آورد و گفت: هر يك از شما بايد دارويى را كه عوارضى در پى ندارد توصيف كند، هندى گفت: آن دارو كه به عقيده من عارضه‏اى به دنبال ندارد هليله سياه است، رومى گفت: تخم شاهى است. عراقى گفت: آب داغ است، سوادى كه داناترين آنها بود گفت: هليله معده را مى‏كند (مسهل است) و اين بيمارى است و تخم شاهى معده را لزج مى‏كند و اين بيمارى است و آب داغ معده را سست مى‏كند و اين نيز بيمارى است. گفتند: پس چه دارويى نزد توست؟ گفت:

 دارويى كه به عقيده من دردى به همراه ندارد اين است كه تا ميل به غذا نباشد غذا نخورد، و در حالى كه هنوز به غذا اشتها دارد از آن دست بكشد. همه گفتند: راست مى‏گويى.

 

براى يكى از پزشكان اهل كتاب گفتار پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) نقل شد كه فرمود: «يك سوّم (معده) براى غذا و يك سوّم نوشيدنى و يك سوّم براى نفس كشيدن است»، او به شگفت آمد و گفت: درباره كم خورى سخنى محكمتر از اين سخن نشنيده‏ام و اين سخنى استوار است.

 پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) فرمود: «شكمبارگى ريشه بيمارى و پرهيز عين دواست و به هر بدنى آنچه عادت كرده است برسانيد.» گمانم تعجّب پزشك ياد شده ر‏ا برانگيخته است از اين حديث نه حديث بالا.

 ابن سالم گويد: هر كه با آداب نان گندم خالص بخورد بيمار نشود جز بيمارى مرگ. به او گفته شد: منظور از آداب چيست؟ گفت: پس از گرسنه شدن نان گندم بخورد و پيش از سير شدن دست بكشد.

 

يكى از پزشكان دانشمند در نكوهش پرخورى گفت: همانا سودمندترين چيزى كه وارد معده انسان مى‏شود انار است، و زيانبارترين چيزى كه وارد معده مى‏شود غذاى شور است و اگر غذاى شور كمتر بخورد برايش بهتر از بسيار خوردن انار است.

 و در حديث مشهور است: «روزه بگيريد تا سالم شويد» بنابراين روزه گرفتن و گرسنگى و كم خورى بدن را از بيماريها و دل را از طغيان و سرمستى و ديگر امراض در امان مى‏دارد.

فايده نهم، سبك شدن هزينه است‏

 زيرا كسى كه به كم خورى عادت كند مال اندك او را بس است، و آن كه به سيرى عادت كند شكمش طلبكار شود و هر روز دست بر شكم خود بگذارد و بگويد: امروز چه مى‏خورى؟ پس مجبور خواهد شد كه به كارهايى وارد شود و از راه حرام مال به دست بياورد و به گناه افتد يا از حلال به دست آورد و دچار زحمت شود و خوار گردد، و بسا كه چشم طمع به خلق بدوزد و آن كمال خوارى است، در حالى كه مؤمن كم خرج است.

 

يكى از حكيمان گويد: من حوائج خود را با صرفنظر كردن از آنها بر مى‏آورم اين كار برايم راحت‏تر است.

 ديگرى گويد: هر گاه بخواهم از ديگرى براى شهوت يا فزون طلبى وام بگيرم از خودم وام مى‏گيرم به اين طريق كه شهوت يا فزون طلبى را ترك مى‏كنم و آن برايم بهترين وام است.

 

ابراهيم ادهم درباره قيمت برخى خوردنيها از يارانش مى‏پرسيد به وى پاسخ مى‏داند گران است. وى مى‏گفت: با نخريدن آن را ارزان كنيد.

 

سهل گويد: پرخور در سه خصلت نكوهيده است: اگر اهل عبادت است كسل مى‏شود، اگر اهل كسب است از آفتها در امان نيست، و اگر از كسانى است كه چيزى به او مى‏رسد مى‏گويد: خدا با من منصفانه عمل نكرده است. خلاصه سخن آن كه عامل هلاكت مردم حرص‏ورزى آنها به دنياست، و علّت حرص ورزى آنها شكمبارگى و شهوت همخوابگى است، و علّت شهوت‏رانى شكم‏پرستى است و كم‏خورى تمام اين درها را كه درهاى آتش است مى‏بندد، و با بسته شدن آنها درهاى بهشت گشوده مى‏شود. چنان كه پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) فرمود: «با گرسنگى همواره در بهشت را بكوبيد.» پس كسى كه به گرده نانى در هر روزى قناعت كند، در ديگر خواسته‏هايش قانع باشد، و آزاد گردد و از مردم بى‏نياز و از زحمت آسوده شود و براى عبادت خدا و تجارت آخرت فراغت مى‏يابد و از مردانى خواهد شد كه هيچ تجارتى و خريد و فروشى آنها را از ياد خدا باز نمى‏دارد، علّت اين كه كسب آنها را از ياد خدا باز نمى‏دارد آن است كه با قناعت بى‏نياز شده‏اند امّا انسان محتاج را ناگزير از ياد خدا باز مى‏ دارد

فايده دهم، اين است كه با گرسنگى مى‏تواند غذاهاى زيادى را به يتيمان و مسكينان صدقه دهد

 

و روز قيامت در سايه صدقه خود قرار گيرد، چنان كه در حديث آمده است. پس آنچه را مى‏خورد گنج پنهان اوست و آنچه را صدقه مى‏دهد گنجينه‏اش لطف خداست بنابراين بنده را از مال خود بهره‏اى نيست جز آنچه صدقه كه برايش بماند، يا بخورد و فانى شود يا بپوشد و كهنه شود پس صدقه دادن به غذاهاى اضافى بهتر از سيرى و پوده كردن است. پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) به مردى شكم گنده نگاه كرد، با انگشت به شكم او اشاره كرد و فرمود: «اگر اين غذاهايى كه در اين جا ريخته‏اى در جاى ديگر بود (انفاق مى‏كردى) برايت بهتر بود.» يعنى اگر آن را براى آخرتت جلوتر مى‏فرستادى و به ديگران مى‏بخشيدى بهتر بود.

 از حسن روايت شده كه گفت: به خدا ما مردانى را درك كرديم كه يكى از آنها در هنگام شام به قدر كافى غذا داشت و اگر مى‏خواست مى‏توانست تمامش را بخورد ولى مى‏گفت: به خدا اين غذا را به شكم خود اختصاص نمى‏دهم مگر اين كه قسمتى از آن را در راه خدا ببخشم.

 اين ده فايده از فوايد گرسنگى بود كه هر فايده‏ اى خود فوايد بى‏شمارى دارد و تعداد آن فوايد پايان‏ پذير نيست. بنابراين گرسنگى گنجينه بزرگى براى فايده‏هاى آخرت است از اين رو يكى از پيشينيان گويد: گرسنگى كليد آخرت و باب زهد است و سيرى كليد دنيا و باب رغبت است تمام اين مطالب در اخبارى كه روايت كرديم بصراحت آمده است، و با آگاهى بر جزئيّات اين فوايد معناى اين روايات با بينش و آگاهى درك مى‏شود و هر گاه جزئيّات اين فوايد را ندانستى و در عين حال فضيلت گرسنگى را تصديق كردى در ايمان خود رتبه مقلّدان را خواهى داشت..‏

http://www.jataportal.ir


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ پنج شنبه 8 فروردين 1392برچسب:, ] [ 10:54 ] [ لقمان محمدیان ]

این نسخه را بخاطر بسپارید زیرا که هم منضج و هم مسهل 4 خلط است ودر اکثر بیماری های معدی ، کبدی ، قولنج ها ، سردرد های خلطی ، ناراحتی های قلبی ،  مغزی و پوستی و در هر بیماری که نیاز به پاکسازی باشد تاثیرات شگفت انگیزی دارد که بارها آزموده شده است .

تا 15 روز به طریق زیر عمل کنید :

منضج صبحگاهی :

خاکشیر + ترنجبین

 هر روز صبح ناشتا 3 قاشق غذاخوري ترنجبين را در 5/1 ليوان آب جوش حل كنيد و صاف كرده آنرا داغ داغ روي 3 قاشق غذاخوري خاكشير تميز شده بريزيد و به جاي صبحانه ميل كنيد و تا دو ساعت بعد از آن چیزی نخورید.

 مسهل بعد از ظهر :

مسهل عام

داروها را بوسيله هاون‌برقي نيم كوب و مخلوط كنيد. هربار بعد از نهار و شام يك قاشق غذاخوري از دارو را در 2 ليوان آب بجوشانيد تا يك ليوان بماند صاف كنيد و كمي شيرين كرده ميل نماييد.

از آنجا که این دارو اسهال آور است و عکس العمل افراد نسبت به دارو متفاوت است چنانچه اسهال خیلی شدید شد بعد از ظهرها یک بار مصرف کنید ولی این نکته را به خاطر داشته باشید که دارو باید به اندازه ای مصرف شود که اسهال ملایمی ایجاد شود بطوری که در روز 3-4 بار اجابت مزاج صورت گیرد نه کمتر و نه بیشتر.

رژیم غذایی:

سعی کنید ظهر و شب غذای آبپز مصرف نمائید.

يك روز در ميان بجاي ناهار سوپ گشنيز ميل كنيد .

 پرهيز غذايي:

از خوردن غذاهاي پرچرب، سرخكردني و روغن هاي مايع و جامد نباتي، سوسيس، كالباس، نوشابه، چيپس، پفك و اغذيه بسته بندي، آب يخ، ماست و ترشي، خامه، تخم مرغ خودداري كنيد.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ پنج شنبه 8 فروردين 1392برچسب:, ] [ 10:53 ] [ لقمان محمدیان ]

چگونه بدانیم که کبد سالم و شاداب است یا بر عکس!!!

بطور کلی برای مردم عادی علاماتی هست که می توانند به نحوه کار کبد شک کنند و برای تشخیص آن اقدام نمایند :

 

1) رنگ صورت به تیرگی با بدرنگی می گراید مثلا زرد می شود یا پریده رنگ و پف کرده و سایر تغییرات که در رخسار ایجاد می شود و ممکن است ره آورد اقدامات کبد باشد.

2) احساس اینکه در قسمت کبد زیر دنده های راست چیزی سنگینی می کند.

3) با لمس دست ورم یا سفتی احساس شود.

4) اگر یبوست و اسهال طولانی باشد و یا گاه اسهال و گاه یبوست عارض شود .

5) احساس گرمای شدید و داغ شدن ، عرق کردن ناگهانی ، احساس سرمای بعد از گرما و امثال آن ممکن است از کبد باشد و یا اندام های دیگر در آن دخالت داشته باشند

6) آفت و زخم های مکرر که در دهان بوجود می آید.

7) زخم ها وناراحتی ها و جوش های فراوان پوستی ، مانند اگزما و کهیر.

8) سوزش کف پا و داغ شدن آن و یا سردی پا و بی حس شدن آن می تواند از کبد باشد.

اگر رنگ صورت سرخ وسفید بود دلیل بر سلامت کبد است . شاید این سوال پیش آید که افراد سبزه رو و سیاه پوستان همگی دارای کبد ناسالم هستند. توجه کنید که منظور از سفید و سرخ بودن رخسار باز بودن رنگ پوست به نسبت رنگ ذاتی پوست است ، یعنی یک سیاه پوست دارای کبد سالم نسبت به یک سیاه پوست دارای کبد بیمار از لحاظ باز بودن و روشن بودن پوست متمایز هستند .

زردی رخسار دلیل بر سو مزاج گرم
رنگ نیلی یا توسی یا سربی دلیل بر سو مزاج سرد است
تیره گی و گرفتگی دلیل بر سو مزاج سرد و خشک و یا بیماری یرقان می باشد ،
زردی بیش از حد عادی نیز می تواند دلیل بر یرقان باشد.
چاقی و پر خونی گوشت صورت دلیل بر مزاج گرم و تر کبد است .
اگر چاقی همراه با پیه زیاد در صورت است دلیل بر مزاج سرد و تر کبد است .
لاغری صورت مزاج خشک کبد را نشان  می دهد ..
اگر کسی دارای خون تمیز و سالم بود  دلیل بر سلامت کبد است ، این حالت را هنگام حجامت کردن باید فهمید نه اینکه به آزمایشگاه خون و اندازه گیری چربی و قند  و اوره و امثال این آن اکتفا کنید.
داغ بودن بدن بدون آنکه تب داشته باشند که به معنای نوعی بیماری باشد دلیل بر گرمی زیاد کبد است

در معاینه زبان نیز حالات کبد روشن می شود :

رنگ زرد علامت صفرا و تیره علامت سودا و قرمزی آن علامت خون و. سفیدی زبان بلغم است.
لب ها اگر متورم و پرخون باشند علامت مزاج گرم و پریدگی آن ممکن است نوعی سردی کبد را یاد آور شود . سازگاری غذای گرم و سرد نیز از احوال کبد حکایت می کنند .

http://www.jataportal.ir


 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ پنج شنبه 8 فروردين 1392برچسب:, ] [ 10:51 ] [ لقمان محمدیان ]
  • اگر پوست زیر لیوان متورم شود علامت سوء مزاج کبد است.
  • اگر رنگ پوست بر آمده بسیار گرم و تیره رنگ باشد و رنگ آن به بنفش بادمجانی نزدیک باشد التهاب صفرا و سودای کبد را نشان می دهد.
  • اگر رنگ پوست قرمز باشد و گرم و ملتهب التهاب صفراوی کبد را نشان می دهد ، هر چه رنگ قرمز شدیدتر باشد و گرمای بیشتری داشته باشد التهاب صفراوی کبد شدیدتر است.
  • اگر رنگ پوست از شدت تکاثف از قرمز بادمجانی به سیاه متمایل تر باشد التهاب سوداوی سوخته را نشان می دهد. در این حالت گرمای محل بر آمده مانند گرمای نوع اول نیست اما گرم است . ممکن  است احساس خارش داشته باشد که نشان از سودای سوخته زیاد است.
  • اگر رنگ پوست صورتی باشد نشان از ضعف خون و کم خونی و یا انسداد در نواحی قفسه سینه و ریه و قلب را داشته باشد . شاید بیمار دچار نفس نیمه باشد. اگر سطح پوست کشیده شده به داخل لیوان نازک و حالت خشکی از خود نشان دهد بیمار دچار سودای خشک حساسیتی است و معمولا دچار حساسیت های  فصلی است . شاید دچار بیماری های اتو ایمن باشد ، مانند لوپوس و امثال آن، ساید بیماری اگزما دارد ! بهتر است در این افراد خونگیری با احتیاط صورت پذیرد ، کم خون گرفته شود و یا اصلا گرفته نشود . اما به هر حال تیغ زدن و به مقدار حتی یک قاشق چایخوری خون گرفتن مناسب است چرا که سیستم ایمنی شخص را تحریک و هشیار می کند.
  • اگر پوست به راحتی به داخل لیوان کشیده می شود که تا نصف لیوان از پوستو  گوشت کشیده شده پر شود ، در این حالت بلغم بر مزاج شخص و بر کبد و اندام های پشت زیاده از حد باشد.
  • اگر پوست به سختی به داخل لیوان کشیده شود و سطح نازلی از پوست زیر لیوان به داخل لیوان کشیده شده باشد ، نشان از سودای سخت و غلیظ است و گردش خون در بدن بیمار همواره با انسداد و  کندی روبروست .این افراد باید نگران سکته های قلبی باشند و عروقشان را باید مرتبا با رژیم غذایی و حجامت و ورزش و غیره پاک کنند.

 

  • اگر پوست زیر لیوان بادکش مرطوب باشد ، نشان از رطوبت مزاج کلی یا عضوی و شاید از ترس و اضطرابی است که به بیمار دست داده است.

http://www.jataportal.ir


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ پنج شنبه 8 فروردين 1392برچسب:, ] [ 10:45 ] [ لقمان محمدیان ]

  • اگر در لیوان اول خون غلیظ باشد و هنگام برداشتن لیوان از روی پوست ، لیوان به پوست شخص چسبیده باشد نشان از خطر سکته در اثر غلظت و تکاثف شدید است . این افراد هر لجظه ممکن است دچار عارضه قلبی شوند، خطرناک ترین حالت خون همین  است . از رنگ و بوی آن هم می توان به نوع مزاج و خلط غالب بر آن پی برد. البته سودا غلبه و برتری شدید دارد اما این که سودا از چه خلطی رسوب کرده و به این شکل در آمده مهم است ، از آمیزه با صفرا یا بلغم یا از خود خون و یا سودا در کبد و مبادی دیگر مانند طحال و یا آوندهای خون رسان ، سودا خودش در خودش تغلیظ شده است .
  •  اگر در این حالت خون در همان لیوان اول به نصفه هم نرسد و در لیوان  دوم بند آید . نشان از شدت تکاثف و غلظت دارد. حجام سعی می کند با ازدیاد فشار بادکش و یا طولانی کردن زمان بادکش خون را وادار به خروج کند. باید توجه داشت که :در صورتی که خون بند آمده باشد ، طولانی کردن زمان بادکش موجب بروز تاول های زیاد می شود.
  • اگر خون در لیوان اول غلیظ باشد و به کندی خارج شود اما در لیوان دوم هم خون به همان نسبت از لحاظ غلظت باشد ولی مانند لیوان اول خارج شود نشان از غلظت خون دارد اما این غلظت به آن شدت نیست که در اواخر لیوان اول بند آید و به لیوان دوم نرسد . پس نسبت به حالت قبلی غلظتش کمتر است اما به هر حال این هم خطرناک است.
  • اگر خون در لیوان دوم بشدت غلیظ باشد گرچه به کندی خارج می شود اما به لیوان سوم نمی رسد، یعنی انتهای لیوان دوم بند آید ، نشان از غلظت شدید خون است اما خطرش از حالت قبلی کمتر است .
  • اگر در لیوان اول خون بسرعت و با رقت کافی خارج شود اما در لیوان دوم ناگهان غلیظ شود ، نشان از غلبه صفرا در مبادی سطحی بدن و رسوب سودای در خود تغلیظ شده همراه با صفرای سوخته مبدل به سودا شده در اندام های داخلی بدن مانند کبد و طحال و زهدان و غیره است.
  • اگر خون در هر 3 لیوان حجامت بسرعت خارج شود و شاید در اواخر یا اواسط لیوان سوم کمی سفت باشد نشان از غلبه صفراست . التهاب و گرمای صفراوی بخوبی در آن مشاهده می شود.

 

میزان چربی خون

اگر چربی سخت و غلیظ در خون مشاهده شود به اصطلاح امروز به آن کلسترول می گویند .میزان چربی و کلسترول از مشاهده سطح خون در لیوان حجامت مشخص می گردد . مانند آن که مقداری نفت روی آب ریخته شود . غلبه سودا و صفرای غلیظ با افزایش غیر طبیعی کلسترول در خون حجامت مشخص می گردد.

تری گلیسیرید خون هم مانند آن که شیر با خون مخلوط شده خود را نشان می دهد . اگر میزان تری گلیسیرید زیاد باشد ، مایع سفید یا صورتی بسیار کمرنگ از خون جدا می گردد . غلبه بلغم با افزایش این نوع چربی نمایان می گردد . کبد و معده هر دو در هضم غذا دچار سو مزاج هستند .

اسید اوریک

اگر در خون حجامت ، علامت انعکاس خون نسبت به نور تابیده آن مشاهده گردد ، نشان از وجود اسید اوریک و اوره است . اگر نور را بر خون بتابانید متوجه انعکاس نور از اجسام بسیار ریزی که همچون ستاره در آسمان پر ستاره می درخشند مشاهده می گردد . رنگ خون زرد تیره یا سبز تیره ای است که با رنگ قرمز خون در آمیخته است ، این خون حرارت و گرمای زیادی دارد.

اگر بوی خون از لیوان حجامت استشمام شود نشان از وجود عفونت است . در این حالت گرمای خون چندان بالا نیست . مگر آن که شخص در اثر درگیر شدن خون با عفونت دچار تب شده باشد . هنگام تب شاید بهتر بود حجامت انجام نمی شد.

تذکر مهم :

حجامت نباید در حال گرسنگی انجام شود ، در این صورت  نشانه شناسی های مذکور قابل اعتماد نخواهد بود ، چرا که هنگام خالی بودن معده خون به خوبی به سمت پوست نمی آید و به فرمایش امام صادق (ع) :

(( حجامت مکنید مگر اندک چیزی در معده باشد))

اگر معده در هنگام حجامت خالی باشد ، خون رقیق به سمت داخل کشیده می شود و خون غلیظ نمی تواند خارج شود . باید دستگاه گوارش به رگ های بدن خصوصا رگ های سطحی بدن فشار وارد کند تا خون در شرایط متعادل به سمت پوست برود . اجزای رقیق و غلیظ خون نباید از هم جدا شوند.

 http://www.jataportal.ir


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ پنج شنبه 8 فروردين 1392برچسب:, ] [ 10:44 ] [ لقمان محمدیان ]

حجامت

 

    1- بادکش معمولی (حجامت گرم وخشک)
 حجامت به دو صورت است :  
    2- بادکش تر

 

قدیم ها برای حجامت یک پشم یا پنبه و چیزی که آتش می گرفت مشتعل می کردند و روی یک خمیری می گذاشتند که خمیر ته لیوان قرار می گرفت و بلافاصله لیوان را روی بدن شخص قرار می دادند تا حالت مکش ایجاد کند و پوست و بافت را داخل لیوان بکشد. این روش را حجامت خشک می گویند، اما حجامت تر حجامتی است که پس از گذاشتن حجامت خشک روی پوستی که بر آمده شده ، برش هایی با تیغ برش انجام می دهند .
بادکش خشک را زمانی انجام می دهیم که می خواهیم باد و گازهای درون اندام ، خصوصا بادهایی که از سردی ایجاد می شوند را خارج کنیم و با می خواهیم مسیر یا مسیر ضایعه یا عضو و یا عاملی را در بدن منحرف کنیم . مثلا می خواهیم سنگی را از کلیه به سمت مثانه هدایت کنیم که زودتر خارج شود ، اینجا از حجامت خشک استفاده می کنیم.


مالش و بادکش برای از بین بردن درد شدید کلیه و خارج کردن سنگ

با روغن پشت کمر را در محل کلیه ها مالش می دهیم تا گرم شود و بعد بادکش را به حرکت در می آوریم . درد کلیه ها با هر شدتی که باشد ساکت می شود و بزودی می شود سنگ را خارج  نمود . بادکش لغزان از طریق سیستم های مداربسته می تواند برای تاثیر روی اندام های داخلی مورد استفاده قرار گیرد ، به عنوان مثال برای خارج کردن سنگ کلیه و یا رفع موانع فیزیکی در علاج ناباروری خانم ها و ده ها مورد دیگر میتوان بهترین نتیجه را از فن آوری  بادکش به دست آورد.
بدترین حالت این است که پشت کمر روی کلیه ها سرما بخورد . لیوان های بادکش برای ساکت کردن هر دردی خوب است . بنابر این وجود این لیوان های دردکش در خانه ها مفید بلکه ضروری است . علاوه بر آن بادکش می تواند دنده شکسته یا فرورفته در قفسه سینه را به حالت اول برگرداند . مهره های جابجا شده ستون فقرات و سیاتیک و دنبالچه را سر جای خودش بر می گرداند . رافع درد شدید پریود در خانم هاست . بادکش می تواند مسیر خونریزی ها را منحرف کند.


حجامت تر
حجامت تر به معنای بادکش گذاشتن و سپس تیغ زدن روی موضع بادکش شده است تا خون از آن به میزان مورد نظر خارج گردد.


انواع و اقسام حجامت تر


مهمترین حجامتی که معروف است  بین دو کتف انجام می گردد و حجامت عام نام دارد.حجامت عام برای بیماری های قلب و برای پیشگیری از تمامی بیماری ها مفید است .

حجامت ها به طور کلی از نظر تاثیر با انواع فصد مقایسه می گردد.

حجامت ساکرال داریم که روی استخوان انتهایی مهره های ستون فقرات برای بیماری هایی مثل بواسیر و  کمردرد و سیاتیک و بیماری های دیگر انجام می شود.

حجامت ساق برای بیماری های دستگاه تناسلی و بیماری های رحمی و واریکوسل و پروستات و همه بیماری های زانو و آرتروز تاثیر مثبت دارد.

حجامت وسط گردن برای درمان بیماری های سر ، مشابه و بدل فصد قیفال است.

حجامت زیر گلو برای بیماری های قلاع یعنی بیماری های دهان ، تیروئید و التهابات تیروئید ، مثلا آفت و زخم های دهان مثل برفک و تبخال و غیرو مفید است.
ناحیه زیر گلو ، زبان و زیر زبان و فک که بصورت فصد و زالو خونگیری می شود، میتواند به وسیله حجامت تیروئید انجام شود.

حجامت در گودی گردن ( نقره) موجب فراموشی می شود و برای درمان کسانی که به حالت جنون رسیده اند مناسب است . به دلیل فشار افکار ناراحت کننده و کابوس ، برای اینکه فراموشی به بیمار دست دهد ، فراموشی او را از آن خاطراتی که باعث ناراحتی می شود رهایی می بخشد

http://www.jataportal.ir


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ پنج شنبه 8 فروردين 1392برچسب:, ] [ 10:43 ] [ لقمان محمدیان ]
صفحه قبل 1 ... 14 15 16 17 18 ... 22 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

این وبلاگ در جهت آموزش و ترویج پزشکی اسلامی راه ندازی شده است
امکانات وب
ورود اعضا:

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 9
بازدید دیروز : 3
بازدید هفته : 12
بازدید ماه : 212
بازدید کل : 91895
تعداد مطالب : 219
تعداد نظرات : 5
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


محکوم کردن توهین به پیامبر

تماس با ما
داستان روزانه